سلام من مهلام.اولین باره که دارم جرات میکنم و نوشته هامو به اسم خودم منتشر میکنم .
من مهلام.19سالمه و تهران دانشجو هستم .
دغدغه اصلی من مفهوم خود،زندگی ،لذت و درده . من عاشقم . من درد میکشم . من دنبال یکجور خود شناسی هستم که با فاصله گرفتن واخم کردن میاد سراغم. برای شناخت خودم تصمیم گرفتم که از همه فاصله بگیرم و یه دیوار بلندی رو بکشم دور خودم تا کسی نیاد و من بمیرم از درد.
این یه ایده ساده و کلی از اونچیزیه که تو ذهنمه .
من نمیدونم الان چه حالی دارم . هوشیاری من به سرانگشتام منتقل شده و اونان که دارن تند تند تایپ میکنن و مهلا فقط داره به صفحه نگاه میکنه که چی داره پس ذهن مهلا میگذره ؟
مطمینن قیافه عبوس و توهم رفته ای دارم الان چون تو اوج ناراحتیم اینو مینویسم
مه ایسم ! یه دروغ بزرگه من هیچ وقت یه سبک برای خودم نداشتم من پیرو و تابع عده ای بودم که هیچی ازشون کم نداشتم اما همیشه در موضع ضعف قرار داشتم. از بچگی تا عاشق شدن و سرکار رفتن!!
من عاشقم . من دست به قلم شدنم رو فراموش کردم.
برای غلبه به افسردگیم اینجارو انتخاب کردم که بنویسم . خواننده نمیدوم داره یا نه اما مینویسم تا یکم از بار سنگین احساساتم کم بشه و بتونم مثل یه آدم عادی زندگی کنم بدون احساس سنگینی بار یه سری تعاربف و توقعات .
اول از همه نوشته های قبلیم رو میذارم اینحا و بعد دوباره تا دستام بتونن حرفای توی کلمو بنویسن نوشته های جدیدم رو میذام !
درباره این سایت